توضیحات
رمانی با محوریت خداشناسی با استدلالهای به روز مناسب جوانان امروزی
*****
دو زن و یک مرد!
کتاب، داستانی عجیب و جادویی است. حسنات دختری است که به تعریف و تمجیدهای دوست صمیمی خود زینب، درباره برادرش مصطفی اعتماد میکند. زینب، خانواده حسنات را هم متقاعد میکند و…
چند وقت بعد در مجلسی بدون حضور مصطفی، عقد میان حسنات و او برقرار میشود. مصطفی همچنان در «لندن» مشغول درس و ادامه تحصیل است.
چند روز بعد از عقد مصطفی، نامهای عاشقانه همراه با عکس خود را برای همسرش میفرستد.
حسنات خواهر به نام رحاب دارد.
این دو خواهر اصلاً از حیث گرایشها و باورها، مثل هم نیستند و از این بابت، رحاب به شدّت از حسنات بدش میآید.
عقد حسنات با داماد ساکن فرنگستان، دشمنی رحاب را با حسادت هم مخلوط میکند. رحاب تمام آرزویش بیچاره کردن و انتقام گرفتن از خواهر مهربانش است.
چند روزی رحاب در آتش حسادت به شدّت میسوزد و درد میکشد. یک روز خسته و کوفته از سرکار به خانه برمیگردد. در طول راه دنبال راهی برای زخم زدن به خواهر است تا اینکه….
تا اینکه
دم در خانه پستچی را میبیند؛ نامه به دست. به سرعت نامه را از پستچی میگیرد و اجازه نمیدهد زنگ خانه به صدا دربیاید.
پاکت نامه را برمیگرداند. فرستنده: مصطفی، لندن…
دور و بر و پنجرههای خانه را خوب نگاه میکند….خیالش راحت میشود. کسی او را ندیده است. بیسر و صدا نامه را در کیفش میگذارد. کلید را روی در انداخته و وارد خانه میشود.
در فرصت مناسب نامه را چند بار میخواند.
آتش حسادتش بنزین کلمات عاشقانه و چهره دلربای مصطفی را کم داشت.
هدف: انتقام از حسنات
گزینههای پیش رو:
پاره کردن نامه و عکس: فایدهای ندارد. دلم را خنک نمیکند.
آتش زدن آنها: عالی است. دلم حسابی خنک میشود… امّا…. نه؛ این هم راه خوبی نیست چون بالأخره نامهها و عکسهای بعدی را هم میفرستد. تازه این دفعه هم اتّفاقی دست من رسیده. دفعههای بعد اگر سر کار باشم و نامه بیاید…. نه این راه هم فایدهای ندارد…..
پس؟
او که حسنات را ندیده! من از این به بعد حسنات میشوم. جواب نامه از من و…. آدرس جدید هم محل کارم. خخخخخ. با یک تیر دو نشون….
از این به بعد نامههایی که مصطفی در طول هفت ماه میفرستد و رحاب به جای حسنات جواب میدهد.
ادامه داستان چنان جذّاب نوشته شده که خواننده غیر ممکن است آن را زمین بگذارد.
مطمئن باشید مثل یک کتابفروش از آشناهایمان این کتاب را یک نفس تا آخر سر میکشید…
یک توصیه مهم درباره این کتاب: لطفاً آن را نخوانید و به آن دست نزنید. اصلاً نگاهش هم نکنید مگر آنکه:
دو ساعتی هیچ کاری نداشته باشید.
از ما گفتن بود. خود دانید!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.