توضیحات
یادداشتهای صمیمی با نوجوانان درباره تصمیم گیری در مقاطع مهم و حساس در سبک درست و اسلامی
*****
اشتغال به تنقلّات رسانهها و خبرهای ریز و درشت و خود نوشتههای شاعرانه که سرتاسر وبلاگها را پر کرده، هیچ گاه جای علم و معرفت را نمیگیرد؛ همان طور كه برای سلامتی و رشد و تنومندی جسم و ذهن به غذا احتیاج داریم و ادویه جات تنها در حاشیه سفره و آشپزخانه قرار دارند، اطّلاعات منتشر و اخبار در حاشیه دانایی و معرفتند و نه خود دانایی. با نصف وقتی كه بچّهها صرف مصرف تنقلّات و ادویه جات به اصطلاح رسانهها میكنند، میشود یك عالِم در علم ریاضی شد.
می توان با صرف همان میزان وقت یك نوازنده و استاد تار و كمانچه شد، میتوان یك مجتهد یا استاد ادبیات یا وكیل و حقوقدان شد. در حالی كه این ایام و ماهها و سالها مفت از دست ما میروند و در واقع صرف تنقلّات بی خاصیت میشوند.
تنقلّات صفحات ذهن را از خودشان پر میكنند. اشتغال ذهن و پریشانی خاطر میآورند…
….پروفسور بونو كه در دانشگاه «سوربن» درس فلسفه خوانده و بعد از انقلاب راهی ایران شده و در حال حاضر در «مشهد» ساكن است. او به ترجمة قرآن مشغول بوده و شاگردی استاد جلال الدّین آشتیانی را کرده است. روزی از ایشان درباره جوانان ایرانی پرسیدم، گفت: مردم ایران همه اهل فكرند. گفتم چطور؟ گفت: همواره در حال سؤال هستند و نقل میكرد:
روزی تازه به ایران آمده بودم. سوار تاكسی بودم. راننده از من پرسید، چرا؟ شما قهوه مینوشید. به او گفتم: دوست دارم. راننده گفت: دوست داشتن هم شد دلیل.
اگرچه آن روز ناراحت شدم؛ امّا بعد متوجّه فرق ایرانیها با سایر مردم در خارج از ایران شدم. ایرانیها سؤال میكنند و علّت منطقی میخواهند.
بمباران اطّلاعات صفحه ذهن را مبدّل به انبار میكند، جلوی رشد سؤال حقیقی را میگیرد و ذهن و قلب را از كندوكاو و جستوجوی جدّی باز میدارد و به همین سبب صاحبش را سطحی نگر میكند و آماده میسازد تا به وسیلة تبلیغات و تنقلّات، زود فریب بخورد.
***
«محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند!» یادداشتهای صمیمانه ای است از «اسماعیل شفیعی سروستانی» که با زبان جوانان برای آنها از تجربههای ارشمند زندگی خود گفته. تجربه هایی تلخ و شیرین که گاهی دست یافتن به آنها به قیمت پایان یافتن جوانی مان تمام میشود.
درباره ماجرای نگارش این کتاب در مقدمه کتاب آمده است:
«بیست و اندی سال پیش از این، در یک حرکت ابتکاری، انتشارات سروش از برخی اهالی قلم خواسته بود تا با نگارش مطلبی با عنوان «نامه ای به دخترم» در انتشار مجموعه ای با همین عنوان او را یاری دهند.
اسماعیل شفیعی سروستانی، یکی از همین اهالی بود که مطلبی را قلمی کرد و در آن مجموعه چاپ و منتشر شد. باخبر بودیم که پس از آن ایشان قلم را زمین نگذاشته و یادداشتهایی را با همان رویکرد نوشته است. به سراغشان رفتیم و از ایشان خواستیم تا آن مجموعه را از لابلای پوشهها و قفسه کتابهایش درآورده و برای انتشار دوباره در اختیار ما بگذارد. درخواست قبول شد، اگرچه دوست داشتیم پس از این همه سال دوباره دستی در این یادداشتها وارد کنند اما به ما گفتند؛ اگر در این یادداشتها دست ببرم، چه بسا که هیچ وقت از زیر دستم خارج نشود. هرچه هست با همه بد و خوبش برای خودتان.»
این اثر را به تمام جوانانی پیشنهاد میکنیم که از شنیدن پند و نصیحتهای ریز و درشت خسته شدهاند و با این حال، پر از اندیشه کمالند.
واکنش خواننده پس از پایان کتاب: احساس میکنید صد ساله اید، و شاید هزار ساله و در عین حال جوان جوانید! پر از انگیزههای تازه برای دویدن تا اوج و جبران اشتباهاتی که پشت سر گذاشتهاید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.